شاهزاده کوچولوی ما رایان

خاطرات ما با رایان


به نام خدا

خوشبختانه این ماه حال عمومی رایان از ماه های قبل خیلی بهتر بود دلیلش هم احتمالا خوردن داروهای معده بود

شاهزاده کوچولوی ما  این ماه رو با وزن 7400 و قد 69 به پایان رسوند .

هر روز که میگذره بیشتر باید مراقب رایان باشیم چون حرکات دست و پا و بدنش زیاد شده و حسابی فعال شده .

روروئک رو دوست داره و کاملا میتونه باهاش حرکت کنه ..بعضی  وقتها روی روروئک رو برمیدارم و جای اون اسباب بازی براش میزارم و اینجوری بیشتر توی روروئک بازی میکنه چون اسباب بازیهاش رو میکوبه و پرت میکنه و کلی جیغ جیغ میکنه

دست زدن رو یاد گرفته و وقتی ذوق میکنه دست میزنه و میخنده


نشستن رو هم یاد گرفته و بدون کمک میشینه ... دور تا دورش رو بالش میزارم و اسباب بازیهاش رو در دسترسش قرار میدم و رایان هم بازی میکنه



دیگه غریبی نمیکنه

پارک و بچه ها رو دوست داره و تقریبا هر روز به پارک میریم و رایان کلی با دیدن بچه ها ذوق میکنه و دست میزنه و میخنده و وقتی بر میگردیم خونه حسابی شیر میخوره و از خستگی میخوابه

گاهی شبها هم خانوادگی به پارک میریم و رایان هر بار یه پارک جدید رو میبینه

وابستگیش نسبت به من بیشتر شده و تا من رو میبینه میخواد که بغلش کنم

از دیدن کتاب لذت میبره و با علاقه همه صفحاتش رو دوست داره مزه مزه کنه


وقتی که باد میاد و حرکت درختها رو میبینه ذوق میکنه و دلش میخواد با دستهای کوچولوش برگها رو بگیره برای همین وقتی باد میاد میبرمش تو حیاط تا درختها رو تماشا کنه


خواب رایان تو روز بیشتر شده و تقریبا هر 3 4 ساعت یه بار باید یه چرتی بزنه تا سرحال باشه .



نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت 20:4 توسط مامان و بابای رایان|


به نام خدا

باورم نمیشه که 6 ماه گذشته رایان توی این ماه بی قراریش بیشتر شده بود و خوب شیر نمی خورد همین باعث شد که این ماه خوب وزن نگیره شش ماهگیش 6800 با قد 68 ........ البته طبق منحنی رشد پیش رفته و جای نگرانی نیست .

یه روز دیدم که سرفه های تکی میکنه ........ بردمش دکتر و گفت که سرما خوردگی جزیی داره ولی هیچ علائم سرماخوردگی ندیدم . دکتر آنتی بیوتیک و استامینفون تجویز کرد ولی من بهش ندام چون فکر کردم نیازی نیست

یک هفته گذشت و همین طور سرفه داشت تا اینکه تصمیم گرفتم ببرمش پیش دکتر محسن ناصری که عضو آکادمی طب امریکاست , واقعا دکتره و با یه بار معاینه گفت : احتمالا رفلاکس داره و دلیل سرفه هاش هم همینه و وزنش خوبه ولی شاید میتونسته بیشتر رشد کنه ولی با رفلاکسی که داره نشده .

سونوگرافی کردیم تا مطمئن بشیم و دیدیم که بلههههههههه رفلاکس داره و شاهزاده کوچولوی ما مثه بابا و بابابزرگش و دائیش و حتی داداشش آقا میکی ناراحتی معده داره و باید راینیتیدین و متوکلوپرامید مصرف کنه و خدا رو شکر از زمانی که میخوره بهتر شده .

دکتر سونو گفت این مشکل شایعی توی شیرخواران است البته متاسفانه چون  که واقعا اذیت میشن طفل معصوم ها

واکسن 6 ماهگی هم خدا رو شکر به خیر گذشت و رایان فقط توی بهداشت گریه کرد و ت خونه خوب بود ولی شبش تب کرد نزدیکه 39 داشت میشد که پاشویه کردیم و 4 ساعت یه بار هم تا 3 روز استامینوفن خورد .

غذا خوردن رایان رو هم از روز 27 تیر تولد خودم شروع کردیم . یک هفته لعاب برنج بعد فرنی و حریره و سوپ که البته سر سوپ دادن اشتباهی که کردم دفعه اول دیدم دوست داره میخوره منم به جای اینکه روز اول 1 ق بدهم بخوره یه پیاله دادم و خورد و اولش شنگول بود ولی تا صبح از درد دل بی قراری کرد تا اینکه فرداش شکمش کار کرد و بهتر شد . سرلاک برنج و سرلاک گندم و موز و شیر هم می خوره و حالا قراره براش آب هویج و سیب و پوره هم درست کنم توی این ماه بخوره  نوش جونش


اینم اولین باری که رایان روی صندلی غذا نشسته تا هام هام بخوره


اینم دفعه دومی که غذا میخوره و تا من براش غذا بیارم دیدم خودش شروع کرده ههههه


حالا از خصوصیات رایان بگم اینکه واقعا شیطون شده و دوست داره 24 ساعت باهاش بازی کنیم .

از بچه ها بیشتر از بزرگترها خوشش میاد

عاشق پلاستیک و روزنامه و کاغذ و کتابه و وقتی دستش بگیره 2 دقیقه نگذشته پاره پاره میشه


عاشقه سایه دیدنه و وقتی میبینه کلی اوه اوه میگه عزززززززززززیزم

 شب تولد امام حسن ما مولودی دعوت بودیم اولش خیلی خوب بود و کلی آروم بود البته بگم که همش تو بغل من بودن ایشون ....... وقت افطار خوابید و من راحت افطاری خوردم ولی مثه اینکه از شلوغی بیدار شده بود و کلافه و عصبانی بود که چرا سکوت نبوده و نخوابیده ........ هر کاری کردیم ساکت نشد و همچنان اعتراض میکرد و چون دیگه آخر مولودی بود ما هم اومدیم بیرون  تا رفتیم بیرون سایه مون رو دید و شروع کرد حرف زدن و تا باباش رو دید بال در آورد و کلی خندید .


پاهاشو توی دهنش میزاره و کلی با پاهاش بازی میکنه

نحوه خوابیدنش عوض شده و به پهلو میخوابه خیلی نااااز میخوابه


آقا رایان مثه باباش هنرمنده و خیلی خوب ارگ میزنه


واقعا عالیه یکی از بهترین روش برای سرگرم کردنه و با ذوق کلی میکوبه روی ارگ

فقط این نیست از اینکه پشت میز بشینه و بکوبه روی میز لذت میبره و تازگیها وقت غذا خوردن توی بغلم میزارمش و رایان هم با علاقه میز رو بهم میریزه

لثه هاش به شدت میخاره و زیر لثه هاش جای دندوناش پیداست گاهی وقتها که میبینم خیلی میخاره یکمی شربت دیفن هیدرامین روی لثه هاش میزنم و آروم میشه

یه اسباب بازیهایی هست که مخصوص شیرخواران است و میتونن بزارن توی دهنشون مارکش clementoni است


این آبیشه که دسته پسرمه و راحت میتونه بزاره توی دهنش


صدای جغجغه و عروسکهای که صدا میدن رو هم خیلی دوست داره یه عروسک داره که میگه ماما بابا و این باعث شده رایان 2 بار بگه ما ههههه یعنی ماما


دیگه اینکه وقتی خوابش بیاد و شیر میخوره بدش میاد کسی بالا سرش حرف بزنه

یه روز داشتم صدای حیوانها رو در میوردم تا گفتم قدقد قش قش خندید .

یه بار هم جلوی کمد اسباب بازیهاش داشتم اسم اسباب بازیها رو میگفتم تا گفتم موتوی کلی خندید

حالا هر وقت میخوا بخندونمش میگم قدقد موتوی و خودم هم کلی میخندم

اینم 2 تا از عکسهای آتلیه در خونه که خودم گرفتم هههه





نوشته شده در چهار شنبه 2 شهريور 1390برچسب:,ساعت 13:46 توسط مامان و بابای رایان|



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت